امام حسین علیه السلام

یکی از نشانه های جهل و نادانی ، نزاع و جدال با غیر اهل فکر است

امام حسین علیه السلام

یکی از نشانه های جهل و نادانی ، نزاع و جدال با غیر اهل فکر است

در بیان ثواب بکاء و گفتن و خواندن مرثیه و اقامه مجلس عزاء براى آنحضرت

شیخ جلیل کامل جعفر بن قولویه در (کامل )از ابن خارجه روایت کرده است که گفت : روزى در خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودیم و جناب امام حسین علیه السّلام را یاد کردیم حضرت بسیار گریست و ما گریستیم ، پس حضرت سر برداشت و فرمود که امام حسین علیه السّلام مى فرمود: که منم کشته گریه و زارى ، هیچ مؤ منى مرا یاد نمى کند مگر آنکه گریان مى گردد.(39)
ونیز روایت کرده است که هیچ روزى حسین بن علىّ علیه السّلام نزد جناب صادق علیه السّلام مذکور نمى شد که کسى آن حضرت را تا شب متبسّم بیند و در تمام آن روز محزون و گریان بود و مى فرمود که جناب امام حسین علیه السّلام سبب گریه هر مؤ من است .(40)  
و شیخ طوسى و مفید از ابان بن تغلب روایت کرده اند که حضرت صادق علیه السّلام فرمود که نَفَسِ آن کسى که به جهت مظلومیّت ما مهموم باشد تسبیح است ، و اندوه او عبادت و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان در راه خدا جهاد است .
آنگاه فرمود که واجب مى کند این حدیث به آب طلا نوشته شود.(41)
و به سندهاى معتبره بسیار از ابو عماره مُنْشِد(یعنى شعر خوان )روایت کرده اند که گفت : روزى به خدمت جناب صادق علیه السّلام رفتم حضرت فرمود که شعرى چند در مرثیه حسین علیه السّلام بخوان ، چون شروع کردم به خواندن حضرت گریان شد و من مرثیه مى خواندم و حضرت مى گریست تا آنکه صداى گریه از خانه آن حضرت بلند شد.
و به روایت دیگر حضرت فرمود: به آن روشى که در پیش خود مى خوانید و نوحه مى کنید بخوان ، چون خواندم حضرت بسیار گریست و صداى گریه زنان آن حضرت نیز از پشت پرده بلند شد، چون فارق شدم حضرت فرمود که هر که شعرى در مرثیه حضرت حسین علیه السّلام بخواند و پنجاه کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد. و هر که سى کس را بگریاند بهشت او را واحب گردد. و هر که بیست کس ‍ را و هر که ده کس را و هر که پنج کس را. و هر که یک کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد.و هر که مرثیه بخواند و خود بگرید بهشت او را واجب گردد. و هر که او را گریه نیاید پس تَباکى کند بهشت او را واجب گردد.(42)
و شیخ کَشّى رحمه اللّه از زید شحّام روایت کرده است که من با جماعتى از اهل کوفه در خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودیم که جعفر بن عفّان وارد شد حضرت او را اکرام فرمود و نزدیک خود او را نشانید، پس ‍ فرمود: یا جعفر! عرض کرد: لَبّیک خدا مرا فداى تو گرداند، حضرت فرمود: بَلَغَنى انّکَ تَقُولُ الشِعْر فى الْحُسَیْنِ وَ تَجیدُ؛ به من رسید که تو در مرثیه حسین علیه السّلام شعر مى گوئى و نیکو مى گوئى ، عرض کرد: بلى فداى تو شوم ، فرمود که پس بخوان . چون جعفر مرثیه خواند حضرت و حاضرین مجلس ‍ گریستند و حضرت آن قدر گریست که اشک چشم مبارکش بر محاسن شریفش جارى شد.
پس فرمود: به خدا سوگند که ملائکه مقربّان در اینجا حاضر شدند و مرثیه تو را براى حسین علیه السّلام شنیدند و زیاده از آنچه ما گریستیم گریستند. و به تحقیق که حقّ تعالى در همین ساعت بهشت را با تمام نعمتهاى آن از براى تو واجب گردانید و گناهان ترا آمرزید. پس فرمود: اى جعفر! مى خواهى که زیادتر بگویم ؟ گفت : بلى اى سیّد من ، فرمود که هر که در مرثیه حسین علیه السّلام شعرى بگوید وبگرید و بگریاند البتّه حقّ تعالى بهشت را براى او واجب گرداند و بیامرزد او را.(43)
حامى حوزه اسلام سیّد اجلّ میرحامد حسین طاب ثراه در (عبقات ) از (معاهدالتّنصیص ) نقل کرده که محمّد بن سهل صاحب کُمَیْت گفت که من و کمیت داخل شدیم بر حضرت صادق علیه السّلام در ایّام تشریق کمیت گفت : فدایت شوم اذن مى دهى که در محضر شما چند شعر بخوانم ؟ فرمود: این ایّام شریفه خواندن شعر، عرضه داشت که این اشعار در حقّ شما است ؛ فرمود:بخوان و حضرت فرستاد بعض اهلبیتش را حاضر کردند که آنها هم استماع کنند، پس کمیت اشعار خویش بخواند و حاضرین گریه بسیار کردند تا به این شعر رسید
شعر :
یُصیبُ بِهِ الرّامُونَ عَنْ قَوْسِ غَیْرهِم
فَیا اَّخِراً اَسْدى لَهُ الْغَىَّ اَوَّلَهُ
حضرت دستهاى خود را بلند کرد و گفت :
اَلّلهُمَ اْغفِرْ لِلْکُمَیْتِ وَ ما قَدَّمَ وَ ما اَخَّرَ وَما اَسَرَّ وَ ما اَعْلَنَ وَ اَعْطِهِ حَتّى یَرْضى .(44)
و شیخ صدوق رحمه اللّه در (امالى ) از ابراهیم بن ابى المحمود روایت کرده که حضرت امام رضا علیه السّلام فرمودند: همانا ماه محرّم ماهى بود که اهل جاهلیّت قتال در آن ماه را حرام مى دانستند و این امّت جفا کار خونهاى ما را در آن ماه حلال دانستند و هتک حرمت ما کردند و زنان و فرزندان ما را در آن ماه اسیر کردند و آتش در خیمه هاى ما افروختند و اموال مارا غارت کردند و حرمت حضرت رسالت صلى اللّه علیه و آله و سلّم را در حقّ ما رعایت نکردند، همانا مصیبت روز شهادت حسین علیه السّلام دیده هاى ما را مجروح گردانیده است و اشک ما را جارى کرده و عزیز ما را ذلیل گردانیده است و زمین کربلا مُوَرِث کرب و بلاء ما گردید تا روز قیامت ، پس بر مثل حسین باید بگریند گریه کنندگان ، همانا گریه بر آن حضرت فرو مى ریزد گناهان بزرگ را.
پس حضرت فرمود که پدرم چون ماه محرّم داخل مى شد کسى آن حضرت را خندان نمى دید و اندوه و حزن پیوسته بر او غالب مى شد تا عاشر محرّم چون روز عاشورا مى شد روز مصیبت و حزن و گریه او بود و مى فرمود:امروز روزى است که حسین علیه السّلام شهید شده است .(45)
و ایضاً شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده که هر که ترک کند سعى در حوائج خود را در روز عاشورا، حقّ تعالى حوائج دنیا و آخرت او را بر آورد و هر که روز عاشورا روز مصیبت و اندوه وگریه او باشد، حق تعالى روز قیامت را روز شادى و سرور او گرداند و دیده اش در بهشت به ما روشن باشد و هر که روز عاشورا را روز برکت شمارد و براى برکت آذوقه در آن روز در خانه ذخیره کند، برکت نیابد در آنچه ذخیره کرده است و خدا او را در روز قیامت با یزید و عبیداللّه بن زیاد و عمر بن سعد - لعنهم اللّه - دراسفل درک جهنم محشور گرداند.
و ایضاً به سند معتبر از ریان بن شبیب - که خال معتصم خلیفه عبّاسى بوده است - روایت کرده که گفت : در روز اوّل مُحَرّم به خدمت حضرت امام رضا علیه السّلام رفتم ، فرمود که اى پسر شبیب آیا روزه اى ؟ گفتم : نه ، فرمود که این روزى است که حقّ تعالى دعاى حضرت زکرّیا رامستجاب فرمود دروقتى که از حقّ تعالى فرزند طلبید وملائکه اورا ندا کردند در محراب که خدا بشارت مى دهد تو را به یحیى ،پس هر که این روز را روزه دارد دُعاى او مستجاب گردد چنانکه دعاى زکرّیامستجاب گردید.
پس فرمود که اى پسر شبیب !محرّم ماهى بودکه اهل جاهلیّت درزمان گذشته ظلم وقتال رادراین ماه حرام مى دانستند براى حرمت این ماه ، پس ‍ این امّت حرمت این ماه را نشناختند و حُرمت پیغمبر خود را ندانستند، و در این ماه با ذریّت پیغمبر خود قتال کردند و زنان ایشان را اسیر نمودند و اموال ایشان را به غارت بردند پس خدا نیامرزد ایشان را هرگز!.
اى پسر شبیب ! اگر گریه مى کنى براى چیزى ، پس گریه کن براى حسین بْن على علیهماالسّلام که او را مانند گوسفند ذبح کردند و او را باهیجده نفر ازاهل بیت او شهید کردند که هیچ یک را در روى زمین شبیه ومانندى نبود. وبه تحقیق که گریستند براى شهادت او آسمانهاى هفتگانه وزمینهاو به تحقیق که چهار هزار ملک براى نصرت آن حضرت از آسمان فرود آمدند چون به زمین رسیدند آن حضرت شهید شده بود.
پس ایشان پیوسته نزد قبر آن حضرت هستند ژولیده مو گردآلود تاوقتى که حضرت قائم آل محمّد صلى اللّه علیه و آله و سلّم ظاهر شود، پس ‍ ازیاوران آن حضرت خواهند بود ودروقت جنگ شعار ایشان این کلمه خواهد بود: یا لَثاراتِ الْحُسَیْن علیه السّلام .
اى پسر شبیب ! خبر داد مرا پدرم ازپدرش از جدّش که چون جدّم حسین علیه السّلام کشته شد آسمان خون و خاک سرخ بارید؛ اى پسر شبیب ! اگر گریه کنى برحسین علیه السّلام تا آب دیده تو برروى تو جارى شود، حقّ تعالى جمیع گناهان صغیره و کبیره ترا بیامرزد خواه اندک باشد وخواه بسیار.
اى پسر شبیب !اگر خواهى خدا را ملاقات کنى و هیچ گناهى برتو نباشد پس زیارت کن امام حسین علیه السّلام را. اى پسرشبیب !اگر خواهى که در غرفه عالیه بهشت ساکن شوى با رسول خداوائمه طاهرین علیهماالسّلام پس لعنت کن قاتلان حسین علیه السّلام را. اى پسر شبیب !اگر خواهى که مثل ثواب شهداى کربلا راداشته باشى پس هرگاه که مصیبت آن حضرت رایاد کنى بگو: یالَیْتَنی کُنْتُ مَعَهُم فَاَفُوزَ فَوْزًا عَظیما؛ یعنى اى کاش من بودم با ایشان و رستگارى عظیمى مى یافتم .
اى پسرشبیب !اگر خواهى که در درجات عالیات بهشت با ما باشى پس ‍ براى اندوه ما، اندوهناک باش ، وبراى شادى ما، شاد باش وبر تو باد به ولایت و محبّت ما که اگر مَردى سنگى دوست دارد حقّتعالى اورا در قیامت باآن محشور مى گرداند.(46)
ابن قولویه به سند معتبر روایت کرده از ابى هارون مکفوف (یعنى نابینا)،که گفت : به خدمت حضرت صادق علیه السّلام مشرّف شدم آن حضرت فرمود که مرثیه بخوان براى من ، پس شروع کردم به خواندن ، فرمود: نه این طریق بلکه چنان بخوان که نزد خودتان متعارف است ونزد قبر حسین علیه السّلام مى خوانید پس من خواندم :
اُمْرُرْ عَلى جَدَثِ الْحُسَیْنِ فَقُلْ لاَِعْظُمِه الزَّکِیَّة . - تتمّه این شعر درآخر باب در ذکر مراثى خواهد آمد - حضرت گریست من ساکت شدم فرمود: بخوان ، من خواندم آن اشعار را تا تمام شد، حضرت فرمود: باز هم براى من مرثیه بخوان ، من شروع کردم به خواندن این اشعار:
شعر :
یا مَرْیَمُ قوُمى فَانْدُبى مَوْلاکِ
وَ عَلَى الْحُسَیْنِ فَاسْعَدی ببُکاکِ
پس حضرت بگریست و زنها هم گریستند وشیون نمودند. پس چون از گریه آرام گرفتند، حضرت فرمود: اى اباهارون ! هر که مرثیه بخواند براى حسین علیه السّلام پس بگریاند ده نفر را، از براى او بهشت است پس ‍ یک یک کم کرد از ده تا، تاآنکه فرمود: هر که مرثیه بخواند و بگریاند یک نفر را، بهشت از براى او لازم شود، پس فرمود:هر که یاد کند جناب امام حسین علیه السّلام راپس گریه کند، بهشت اورا واجب شود.(47)
ونیز به سند معتبر از عبداللّه بن بُکَیْر روایت کرده است که گفت : روزى از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم که یابن رسول اللّه ! اگر قبر حضرت امام حسین علیه السّلام رابشکافند آیادر قبر آن حضرت چیزى خواهند دید؟ حضرت فرمود که اى پسر بُکَیْر! چه بسیار عظیم است مسائل تو،به درستى که حسین بن على علیهماالسّلام با پدر و مادر و برادر خود است در منزل رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم و با آن حضرت روزى مى خورند و شادى مى نمایند و گاهى بر جانب راست عرش آویخته است و مى گوید: پروردگارا! وفا کن به وعده خود که با من کرده اى و نظر مى کند به زیارت کنندگان خود و ایشان را با نامهاى ایشان و نام پدران ایشان و مسکن و ماءواى ایشان و آنچه در منزلهاى خود دارند مى شناسد زیاده از آنچه شما فرزندان خود را مى شناسید و نظر مى کند به سوى آنها که بر او مى گریند و طلب آمرزش از براى ایشان مى کند و از پدران خود سؤ ال مى نماید که از براى ایشان استغفار کنند و مى گوید: اى گریه کننده بر من ! اگر بدانى آنچه خدا براى تو مهیّا گردانیده است از ثوابها، هر آینه شادى تو زیاد از اندوه تو خواهد بود، و از حّق تعالى سؤ ال مى کند که هر گناه و خطا که گریه کننده بر او کرده است بیامرزد.(48)
ایضاً به سند معتبر از (مِسْمَع کِرْدین ) روایت کرده است که حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام به من فرمود که اى مِسْمَع ! تو از اهل عراقى آیا به زیارت قبر امام حسین علیه السّلام مى روى ؟ گفتم : نه ، چه من مردى مى باشم معروف و مشهور از اهل بصره و نزد ما جماعتى هستند که تابع خلیفه اند و دشمنان بسیار داریم از اهل قبایل و ناصبیان و غیر ایشان و ایمن نیستیم که احوال مرا به والى بگویند و ازایشان ضررها به من رسد، حضرت فرمود که آیا هرگز به خاطر مى آورى آنچه به آن حضرت کردند؟ گفتم : بلى . فرمود که جزع مى کنى براى مصیبت آن حضرت ؟ گفتم : بلى ، به خدا قسم که جزع مى کنم و مى گریم تا آنکه اهل خانه من اثر اندوه در من بیابند و امتناع مى کنم از خوردن طعام تا از حال من آثار مصیبت ظاهر مى شود. حضرت فرمود که خدا رحم کند گریه ترا به درستى که تو شمرده مى شوى از آنهائى که جزع مى کنند از براى ما و شاد مى شوند براى شادى ما و اندوهناک مى شوند براى اندوه ما و خائف مى گردند براى خوف ما و ایمن مى گردند براى ایمنى ما و زود باشد که بینى در وقت مرگ خود که پدران من حاضر شوند نزد تو و سفارش کنند ملک موت را در باب تو و بشارتها دهند ترا که دیده تو روشن گردد و شاد شوى و ملک موت بر تو مهربانتر باشد از مادر مهربان نسبت به فرزند خویش . پس حضرت گریست و من نیز گریستم تا آخر حدیث که چشم را روشن و دل را نورانى مى کند.(49)
و نیز به سند معتبر از زُراره روایت کرده است که حضرت صادق علیه السّلام فرمود: اى زُراره ! به درستى که آسمان گریست بر حسین علیه السّلام چهل صباح به سرخى و کسوف و کوه ها پاره شدند و از هم پاشیدند و دریاها به جوش و خروش آمدند و ملائکه چهل روز بر آن حضرت گریستند و زنى از زنان بنى هاشم خضاب نکرد و روغن بر خود نمالید و سرمه نکشید و موى خود را شانه نکرد تا آنکه سر عبیداللّه بن زیاد را براى ما آوردند و پیوسته ما در گریه ایم از براى آن حضرت و جدّم على بن الحسین علیهماالسّلام ، چون پدر بزرگوار خود را یاد مى کرد آن قدر مى گریست که ریش مبارکش از آب دیده اش تر مى شد و هر که آن حضرت را بر آن حال مى دید از گریه او مى گریست ، و ملائکه اى که نزد قبر آن امام شهیدند گریه براى او مى کنند و به گریه ایشان مرغان هوا و هر که در هوا و آسمان است از ملائکه ، گریان شوند.(50)
و نیز ابن قولویه به سند معتبر از داود رقّى روایت کرده است که گفت : روزى در خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم که آب طلبید چون بیاشامید آب از دیده هاى مبارکش فرو ریخت و فرمود: اى داود! خدا لعنت کند قاتل حسین علیه السّلام را، پس فرمود: هر بنده اى که آب بیاشامد و یاد کند آن حضرت را و لعنت کند بر قاتل او، البته حقّ تعالى صد هزار حسنه براى او بنویسد و صد هزار گناه از او رفع کند و صد هزار درجه براى او بلند کند و چنان باشد که صد هزار بنده آزاد کرده باشد و در روز قیامت با دل خنک و شاد و خرّم مبعوث گردد.(51)
شیخ طوسى 1 به سند معتبر روایت کرده است که معاویة بن وهب گفت : روزى در خدمت امام جعفر صادق علیه السّلام نشسته بودیم که ناگاه پیرمردى منحنى به مجلس در آمد و سلام کرد حضرت فرمود: و علیک السّلام و رحمة اللّه ، اى شیخ ! بیا نزدیک من . پس آن مرد پیر به نزدیک آن حضرت رفت و دست مبارک امام را بوسید و گریست . حضرت فرمود: سبب گریه تو چیست اى شیخ ؟ عرض کرد: یا بن رسول اللّه ! من صد سال است آرزومندم که شما خروج کنید و شیعیان را از دست مخالفان نجات دهید و پیوسته مى گویم که در این سال خواهد شد و در این ماه و این روز خواهد شد و نمى بینم آن حالت را در شما، پس چگونه گریه نکنم .
پس حضرت به سخن آن پیرمرد گریان شد فرمود: اى شیخ ! اگر اجل تو تاءخیر افتد و ما خروج کنیم با ما خواهى بود و اگر پیشتر از دنیا مفارقت کنى ، در روز قیامت با اهل بیت حضرت رسالت صلى اللّه علیه و آله و سلّم خواهى بود؛ آن مرد گفت : بعد از آنکه این را از جناب شما شنیدم هر چه از من فوت شود پروا نخواهم کرد.
حضرت فرمود که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: که در میان شما دو چیز بزرگ مى گذارم که تا متمسّک به آنها باشید و گمراه نگردید: کتاب خدا و عترت من اهل بیت من ، چون در روز قیامت بیائى با ما خواهى بود؛ پس ‍ فرمود: اى شیخ ! گمان نمى کنم از اهل کوفه باشى ؟ عرض کرد از اطراف کوفه ام ، فرمود که آیا نزدیکى به قبر جدّم حسین مظلوم علیه السّلام ؟ گفت : بلى ، فرمود: چگونه است رفتن تو به زیارت آن حضرت ؟ گفت : مى روم و بسیار مى روم : فرمود که اى شیخ ! این خونى است که خداوند عالم طلب این خون خواهد کرد و مصیبتى به فرزندان فاطمه علیهاالسّلام نرسیده است و نخواهد رسید مثل مصیبت حسین . به درستى که آن حضرت شهید شد با هفده نفر از اهل بیت خود که براى دین خدا جهاد کردند و براى خدا صبر کردند پس خدا جزا داد ایشان را به بهترین جزاهاى صبر کنندگان .
چون قیامت بر پا شود حضرت رسالت صلى اللّه علیه و آله و سلّم بیاید و حضرت امام حسین علیه السّلام با او باشد و حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم دست خود را بر سر مبارک امام حسین علیه السّلام گذاشته باشد و خون از آن ریزد، پس گوید: پرودگارا! سئوال کن از امّت من که به چه سبب کشتند پسر مرا! پس حضرت فرمود: هر جزع و گریه مکروه است مگر جزع و گریه کردن بر حضرت امام حسین علیه السّلام

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.