امام حسین علیه السلام

یکی از نشانه های جهل و نادانی ، نزاع و جدال با غیر اهل فکر است

امام حسین علیه السلام

یکی از نشانه های جهل و نادانی ، نزاع و جدال با غیر اهل فکر است

در ورود آن حضرت به مکّه و آمدن نامه هابه اهل کوفه

در سابق گذشت که خروج سیّد الشّهداء علیه السّلام از مدینه در شب یکشنبه دو روز به آخر رجب مانده بود. پس بدان که آن حضرت در شب جمعه که سوم ماه شعبان بود وارد مکّه معظّمه شد و چون داخل مکّه شد به این آیه مبارکه تمثّل جست : (وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاَّءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبّى اَنْ یَهْدِیَنی سَواَّءَ السَّبیل )؛(69)
یعنى چون حضرت موسى علیه السّلام متوجّه شهر مدین شد گفت : امید است که پرودگار من هدایت کند مرا به راه راست که مرا به مقصود برساند.
واز آن سوى چون ولید بن عتبه والى مدینه بدانست که امام حسین علیه السّلام نیز به جانب مکّه شتافت کسى به طلب عبداللّه بن عمر فرستاد که حاضر شود براى یزید بیعت کند، عبداللّه در پاسخ گفت : چون دیگران تقدیم بیعت کردند من نیز متابعت خواهم کرد، چون ولید در بیعت ابن عمر نگران سود و زیانى نبود مصلحت بتوانى دید و او را به حال خود گذاشت ، عبداللّه بن عمر نیز طریق مکّه پیش داشت .
بالجمله ؛ چون اهل مکّه و جمعى که از اطراف به عمره آمده بودند خبر قدوم مسرّت لزوم حضرت حسین علیه السّلام را شنیدند، به خدمت آن جناب مبادرت نمودند و هر صبح و شام به ملازمت آن حضرت مى شتافتند و عبداللّه بن زبیر در آن وقت رحل اقامت به مکّه افکنده بود و ملازمت کعبه نموده بود و پیوسته براى فریب دادن مردم در جانب کعبه ایستاده مشغول به نماز بود و اکثر روزها بلکه در هر دو روز یک دفعه به خدمت آن حضرت مى رسید ولکن بودن آن حضرت در مکّه بر او گران مى نمود؛ زیرا مى دانست که تا آن حضرت در مکّه است کسى از اهل حجاز با او بیعت نخواهد کرد.
و چون خبر وفات معاویه به کوفه رسید و کوفیان از فوت او مطّلع شدند و خبر امتناع امام حسین علیه السّلام و ابن زبیر از بیعت یزید و رفتن ایشان به مکّه به آنها رسید شیعیان کوفه در منزل سلیمان بن صُرد خزاعى جمع شدند و حمد و ثناى الهى اداکردند و در باب فوت معاویه و بیعت یزید سخن گفتند، سلیمان گفت که اى جماعت شیعه ! همانا بدانید که معاویه ستمکاره رخت بربست و یزید شرابخواره به جاى او نشست و حضرت امام حسین علیه السّلام سر از بیعت او بر تافت و به جانب مکّه معظّمه شتافت و شما شیعیان او و از پیش شیعه پدر بزرگوار او بوده اید پس اگر مى دانید که او را یارى خواهید کرد و با دشمنان او جهاد خواهید نمود نامه به سوى او نویسید و او را طلب نمائید، و اگر ضعف و جُبْن بر شما غالب است و در یارى او سستى خواهید ورزید و آنچه شرط نیک خواهى و متابعت است به عمل نخواهید آورد او را فریب ندهید و در مهلکه اش نیفکنید. ایشان گفتند که اگر حضرت او به سوى ما بیاید همگى به دست ارادت با او بیعت خواهیم کرد، و در یارى او با دشمنانش ‍ جان فشانیها به ظهور خواهیم رسانید. پس کاغذى به اسم سلیمان بن صُرد و مُسَیّب بن نَجَبَه (70) و رفاعة بن شدّاد بجَلى (71) و حبیب بن مظاهر رحمه اللّه و سایر شیعیان به سوى او نوشتند و در آن نامه بعد از حمد و ثنا، بیان هلاکت معاویه درج کردند که یابن رسول اللّه ! ما در این وقت امام و پیشوایى نداریم به سوى ما توجّه نما و به شهر ما قدم رنجه فرما تا آنکه شاید از برکت جناب شما حقّ تعالى حقّ را بر ما ظاهر گرداند و نعمان بن بشیر حاکم کوفه در قصر الا ماره در نهایت ذلّت نشسته و خود را امیر جماعت دانسته لکن ما او را امیر نمى دانیم و به امارت نمى خوانیم و به نماز جمعه او حاضر نمى شویم و در عید با او به جهت نماز بیرون نمى رویم ، و اگر خبر به ما رسد که حضرت تو متوجّه این صوب گردیده او را از کوفه بیرون مى کنیم تا به اهل شام ملحق گردد والسلام .
پس آن نامه را با عبداللّه بن مِسْمعَ همدانى و عبداللّه بن وال به خدمت آن زبده اهلبیت عِصمت و جلال فرستادند و مبالغه کردند که ایشان آن نامه را با نهایت سرعت به خدمت آن حضرت برسانند، پس ایشان به قدم عجل و شتاب راه در نور دیدند تا دهم ماه رمضان به مکّه معظّمه رسیدند و نامه کوفیان را به خدمت آن امام معظّم رسانیدند.
مردم کوفه بعد از دو روز از فرستادن آن قاصدان ، قیس بن مُسْهِر صیداوى و عبداللّه بن شدّاد و عُم ارَة بْنِ سلولى را به سوى آن حضرت فرستادند بانامه هاى بسیار که قریب به صد و پنجاه نامه باشد که هر نامه اى از آن را عظماى اهل کوفه از یک کس و دو کس و سه و چهار کس ‍ نوشته بودند، و دیگر باره صنادید کوفه بعد از دو روز هانى بن هانى سبیعى و سعیدبن عبداللّه حنفى را به خدمت آن حضرت روان داشتند با نامه اى که در آن این مضمون را نوشتند:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ؛ این عریضه اى است به خدمت حسین بن على علیه السّلام از شیعیان و فدویان آن حضرت .
امّا بعد، به زودى خود را به دوستان و هوا خواهان خود برسان که همه مردم این ولایت منتظر قدوم مسّرت لزوم تواند و به غیر تو نظر ندارند البتّه البتّه شتاب فرموده و به تعجیل تمام خود را به این مشتاقان مستهام برسان والسّلام .
پس شَبَث بن رِبعْى و حَجّارْبْنِ اَبْجَرْ و یزید بن حارث بن رُوَیْم وعُرْوة بن قیس و عمروبن حَجّاج زبیدى و محمّدبن عمروتیمى نامه اى نوشتند به این مضمون :
امّا بعد؛ صحراها سبز شده و میوها رسیده پس اگر مشیّت حضرت تو تعلّق گیرد به سوى ما بیا که لشکر بسیارى از براى یارى تو حاضرند و شب و روز به انتظار مقدم شریف تو به سر مى برند والسلام .
و پیوسته این نامه ها به آن حضرت مى رسید تا آنکه در یک روز ششصد نامه از آن بى وفایان به آن حضرت رسید و آن جناب تاءمّل مى نمود و جواب ایشان را نمى نوشت تا آنکه جمع شد نزد آن حضرت دوازده هزار نامه .(72)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.