امام حسین علیه السلام

یکی از نشانه های جهل و نادانی ، نزاع و جدال با غیر اهل فکر است

امام حسین علیه السلام

یکی از نشانه های جهل و نادانی ، نزاع و جدال با غیر اهل فکر است

پی نوشتها

 

399- (مصباح ) کفعمى ص 676، اءعلمى ، بیروت .
400- (سوگنامه کربلا) (ترجمه لهوف ) ص 317.
401- (جلاء العیون ) ص 729.
402- سوره ابراهیم (14)، آیه 42.
403- سوره شعراء (26)، آیه 227.

و ........

  ادامه مطلب ...

در روانه کردن یزید پلید اهل بیت علیهماالسّلام را به مدینه

چون مردم شام بر قتل حضرت سیدالشهداء علیه السّلام و مظلومیّت اهل بیت او و ظلم یزید مطلّع شدند و مصائب اهل بیت پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم را بدانستند آثار کراهت و مصیبت از دیدار ایشان ظاهر گردید.
یزید لعین این معنى را تفرّس کرد پیوسته مى خواست که ذمّت خود را از قتل حضرت حسین علیه السّلام برى دارد و این کار را به گردن پسر مرجانه گذارد و نیز با اهل بیت بناى رفق و مدارا نهاد و در پى آن بود که التیام جراحات ایشان را تدبیر کند لاجرم روزى روى با حضرت سجّاد علیه السّلام کرد و گفت : حاجات خود را مکشوف دار که سه حاجت شما بر آورده مى شود.

حضرت فرمود: حاجت اوّل من آنکه سر سیّد و مولاى من و پدر من حسین علیه السّلام را به من دهى تا اورا زیارت کنم و از او توشه بردارم و وداع بازپسین گویم ....

  ادامه مطلب ...

در بیان ورود اهل بیت علیهماالسّلام به مدینه طیبه

چون اهل بیت علیهماالسّلام از شام بیرون شدند طى مراحل و منازل نمودند تا نزدیک به مدینه شدند، بشیربن جَذلَم که از ملازمین رکاب بود گفت : چون نزدیک مدینه رسیدیم حضرت على بن الحسین علیه السّلام محلّى را که سزاوار دانست فرود آمد و خیمه ها بر افراخت و فرمود: اى بشیر! خدا رحمت کند پدر ترا او مردى شاعر بود آیا تو نیز بهره اى از صنعت پدر دارى ؟ عرض کردم : بلى یابن رسول اللّه ، من نیز شاعرم . فرمود: پس برو داخل مدینه شو و شعرى در مرثیه ابوعبداللّه علیه السّلام بخوان و مردم مدینه رااز شهادت او و آمدن ما آگاه کن ....

  ادامه مطلب ...

و نَختم الْکلامَ بِحِکایَةٍ غریبةٍ:

شیخ مرحوم محدّث نورى - طاب ثراه - به سند صحیح از عالم جلیل صاحب کرامات باهره و مقامات عالیه آخوند ملاّ زین العابدین سلماسى رحمه اللّه نقل کرده که فرموده چون از سفر زیارت حضرت رضا علیه السّلام مراجعت کردیم عبور ما افتاد به کوه الوند که قریب به همدان است پس ‍ فرود آمدیم در آنجا و موسم فصل ربیع بود پس همراهان مشغول زدن خیمه شدند و من نظر مى کردم در دامنه کوه ناگاه چشمم به چیز سفیدى افتاد چون تاءمل کردم پیر مرد محاسن سفیدى را دیدم که عمامه سفیدى بر سر داشت بر سکوئى نشسته که قریب چهار ذرع از زمین ارتفاع داشت و بر دور آن سنگهاى بزرگى چیده بود که جز سر، جائى از او پیدا نبود، پس نزدیک او رفتم و سلام کردم و مهربانى نمودم پس به من اُنسى گرفت و از جاى خود فرود آمد و از حال خود خبر داد که از طریقه متشرّعه بیرون نیست و از براى او اهل و اولاد بوده ، پس از تمشیت امور ایشان عزلت اختیار کرده محض فراغت در عبادت . و در نزد او بود رساله هاى عملیّه از علماى آن عصر و خبر داد که هیجده سال است در آنجا است ....

  ادامه مطلب ...

در ذکر چند مرثیه براى آن حضرت

در فصول اوایل (باب پنجم ) به شرح رفت که خواندن مریثه براى حضرت سیّدالشهداء علیه السّلام و گریستن بر آن مظلوم ثواب بسیار دارد و محبوب ائمه طاهرین علیهماالسّلام است و داءب ایشان بر آن بوده که شُعرا را امر مى فرمودندبه خواندن مرثیه و گریه مى کردند و چون خواستم که این مختصر رساله نفعش عمیم باشد لهذا به ذکر بعضى از آنها تبرّک مى جویم و اگر چه این مراثى عربى است و این کتاب مستطاب فارسى است لکن کسانى که داراى علم لغت عربى نیستند نیز بهره خواهند برد...

  ادامه مطلب ...