امام حسین علیه السلام

یکی از نشانه های جهل و نادانی ، نزاع و جدال با غیر اهل فکر است

امام حسین علیه السلام

یکی از نشانه های جهل و نادانی ، نزاع و جدال با غیر اهل فکر است

علت نام گذارى على علیه السّلام فرزندش را به نام (عثمان )

مؤ لف گوید: عثمان بن مظعون (به ظاء معجمه و عین مهمله ) یکى از اجلاء صحابه کبار و از خواصّ حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم است و حضرت او را خیلى دوست مى داشت و بسیار جلیل و عابد و زاهد بوده به حدّى که روزها صائم و شبها به عبادت قائم ، و جلالت شاءنش ‍ زیاده از آن است که ذکر شود، در ذى الحجّه سنه دو هجرى در مدینه طیبه وفات کرد، گویند او اوّل کسى است که در بقیع مدفون شد. و روایت شده که حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم بعد از مردن او، او را بوسید، و چون ابراهیم فرزند آن حضرت وفات کرد فرمود: ملحق شو به سلف صالحت عثمان بن مظعون .
سیّد سَمهُودى در (تاریخ مدینه ) گفته : ظاهر آن است که دختران پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم جمیعاً در نزد عثمان بن مظعون مدفون شده باشند؛ زیرا که حضرت پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم در وقت دفن عثمان بن مظعون سنگى بالاى سر قبرش براى علامت گذاشت و فرمود: به این سنگ نشان مى کنم قبر برادرم را و دفن مى کنم در نزد او هر کدام که بمیرد از اولادم انتهى .(254)

شهادت ابوبکر بن على علیه السّلام

اسمش معلوم نشده ،(255) مادرش لیلى بنت مسعود بن خالد است و در (مناقب ) گفته که به مبارزت بیرون شد و این رَجَز خواند:
شعر :
شَیْخى عَلِىٌ ذوالفِخارِ الاَطْوَلِ
مِنْ هاشِمِ الْخَیْرِ الْکَریمِ الْمُفْضِل (256)
هذا حُسَیْنُ بْنُ النَّبِىّ الْمُرْسَلِ
عَنْهُ نُحامى بِالْحُسامِ الْمُصْقَلِ
تَفْدیهِ نَفسى مِنْ اَخٍ مُبَجَّلِ
و پیوسته جنگ کرد تا زحربن بدر و به قولى عُقْبَه غَنَوىّ او را شهید کرد(257) رحمه اللّه و از مدائنى نقل شده که کشته او را در میانه ساقیه اى (258) یافتند و ندانستند چه کسى او را به قتل رسانید.
سیّد بن طاوس رحمه اللّه روایت کرده که حسن مُثَنى در روز عاشورا مقابل عمویش امام حسین علیه السّلام کارزار کرد و هفده نفر از لشکر مخالفین به قتل رسانید و هیجده جراحت بر بدنش وارد آمد روى زمین افتاد، اسماء بن خارجه خویش مادرى او، او را به کوفه برد و زخمهاى او را مداوا کرد تا صحّت یافت سپس او را به مدینه حمل نمود.(259)

شهادت طفلى از آل امام حسین علیه السّلام

ارباب مَقاتل گفته اند که طفلى از سراپرده جناب امام حسین علیه السّلام بیرون شد که دو گوشواره از دُرّ در گوش داشت و از وحشت و حیرت به جانب چپ و راست مى نگریست و چندان از آن واقعه هولناک در بیم و اضطراب بود که گوشواره هاى او از لرزش سر و تن لرزان بود. در این حال سنگین دلى که او را هانى بن ثُبَیت مى گفتند بر او حمله کرد و او را شهید نمود. و گفته اند که در وقت شهادت آن طفل شهربانو مدهوشانه به او نظر مى کرد و یاراى سخن گفتن و حرکت کردن نداشت لکن مخفى نماند که این شهربانو غیر والده امام زین العابدین علیه السّلام است ؛ چه آن مخدّره در ایّام ولادت فرزندش وفات کرد.
و ابوجعفر طبرى شهادت این طفل را به نحو اَبْسَط نوشته و ما عبارت او را بِعَیْنها در اینجا درج مى کنیم : رَوى اَبُو جَعْفَرِ الطَّبَرىُّ عنْ هشام الْکَلْبِىِّ قالَ: حدَّثَنى ابُوهُذَیْلٍ رَجُلٌ مِنَ السَّکُونِعَنْ هانِىِ بْنِ ثُبَیْتِ الْحَضْرَمِىِّ قالْ رَاَیْتُهُ جالِساً فى مَجْلِسِ الْحَضْرَمِیّینَ فى زَمانِ خالِدِبْنِ عبداللّه وهُوَ شَیْخ کَبیر قالَ: فَسَمِعْتُهُ وُهُوَ یَقولُ کُنْتُ مِمَّنْ شَهِدَ قَتْلَ الْحُسَیْنِ علیه السّلام قالَ: فَوَاللّهِ!اِنّى لَواقِفُ عاشِرُ عَشَرَةٍ لَیْسَ مِنّا رَجُلٌ الاّ عَلى فَرَسٍ وَقَدْ جالَتِ الْخَیْلُ و تَصَعْصَعَتْ اِذْخَرَجَ غُلامٌ مِنْ آل الْحُسَیْنِ علیه السّلام وَ هُوَ مُمْسِکٌ بِعُودٍ مِنْ تِلْکَ اَلْاَبْنِیةِ عَلَیْهِ اِزارٌ وَ قَمیصٌ وَ هُوَ مَذْعُور یَلْتَفِتُ یَمیناً وَ شِمالاً فَکَانّى اَنْظُرُ إ لى دُرَّتَینِ فى ذَبانِ کُلَّما الْتَفَتَ اِذْ اَقْبَلَ رَجُلٌ یَرْکُضُ حَتّى اِذا دَنى مِنْهُ مالَ عَنْ فَرَسِه ثُمَّ اقْتَصَد الْغُلامَ فَقَطَعهُ بِالسَّیْفِ قالَ هشامُ قالَ السَّکُونىّ هانى بْنِ ثُبَیْت هُو صاحِبُ الغُلامِ فلَمّا عُتِبَ عَلَیْهِ کَنّى عَنْ نَفْسِهِ.(260)

شهادت حضرت ابوالفضل العبّاس علیه السّلام

حضرت عبّاس علیه السّلام که اکبر اولاد اُمُّالبَنین وپسر چهارم امیرالمؤ منین علیه السّلام بود و کُنْیَتش ابوالفضل و مُلَقّب به (سقّا)(261) و صاحب لواى امام حسین علیه السّلام بود، چنان جمال دل آرا و طلعتى زیبا داشت که او راماه بنى هاشم مى گفتند و چندان جسیم و بلند بالا بود که بر پشت اسب قوى و فربه بر نشستى پاى مبارکش بر زمین مى کشیدى . او را از مادر و پدر سه برادر بود که هیچ کدام را فرزندنبود. ابوالفضل علیه السّلام ، اوّل ایشان را به جنگ فرستاد تا کشته ایشان را ببیند و ادراک اجر مصائب ایشان فرماید.

  ادامه مطلب ...

در بیان مبارزت حضرت ابى عبد اللّه الحسین ع و شهادت آن مظلوم

از بعضى ارباب مَقاتل نقل است که چون حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام نظر کرد هفتاد و دو تن از یاران و اهل بیت خود را شهید و کشته بر روى زمین دید عازم جهاد گردید، پس به جهت وداع زنها رو به خیمه کرد و پرد گیان سرادق عصمت را طلبید و ندا کرد: اى سکینه ، اى فاطمه ، اى زینب ، اى امّ کلثوم ! عَلَیْکُنَّ مِنّى السَّلامُ:
شعر :
سرگشته بانوان سراپرده عفاف
زد حلقه گرد او همه چون هاله گرد ماه
آن سر زنان به ناله که شد حال ما زبون
و ین موکنان به گریه که شد روز ما تباه
فَقُمْنَ وَاَرْسَلْنَ الّدُمُوُعَ تَلَهُّفاً
وَاَسْکَنَّ مِنْهُ الذَّیْلَ منْتَحِباتٍ
اِلى اَیْنَ یَاْبنَ اْلمُصطَفى کوْکَبَ الدُّجى
وَ یا کَهْفَ اَهْلِ اْلبَیْتِ فى الاَْزَماتِ
فَیا لَیْتَنا مِتْنا وَلَمْ نَرَمانَرى
وَ یا لَیْتَنالَمْ نَمْتَحِنْ بِحَیاتٍ
فَمَنْ لِلْیَتامى اِذْتَهَدَّمَ رُکْنُهُمْ
وَ مَنْ لِلْعُذارى عِنْدَ فَقْدِ وُلاةٍ
 
ادامه مطلب ...